ـ بعضیــا باس بگی :
ـ بعضیــا باس بگی :
عزیزم، مرهم بودنت بخوره تو ســـرت ؛
شما درد بی درمـــان نبـــاش ما را بـــَــس !
نظرات شما عزیزان:
منی
ساعت15:52---18 آذر 1394
اﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺻﻒ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺧﺘﺮﻩ با پسره دعواش شد. پسره گفت: ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻥ اینجا ادعاشونم میشه!!! دختره هم گفت: ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﻬﺮ، ﮔﻠﻪ ما ﺑﯽ ﭼﻮﭘﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻭﺧﺘﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ! ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺷﺘﻪ به دختره ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ شاباش میداده...
پاسخ:خخخ
پاسخ:خخخ
سلام سوگند بود اسمت فک کنم من نظرمو خصوصی میفرستم چون از تو شاخ ترم خخخ ابجی دوم من همونیم که بهت چندتاپ ست جالب داد یا انلاین شو کارت دارم یا بیا سایتم اوکی ابجی
پاسخ:حالت خوبه؟؟؟چی میگی؟؟
پاسخ:حالت خوبه؟؟؟چی میگی؟؟
عالی بود..
پاسخ:mer30
پاسخ:mer30
بیگ لااااااااااااااااایک
"دارو"و"دوست"....
هردو دردها را تسکین میدهند....
با این تفاوت که دوست....
نه قیمت دارد...نه نیاز به بیمه ی حمایتی.....
چون خودش حمایت است....!!!
نه مقدار دارد.....نه تاریخ انقضا....
بلکه هرچه قدیمی تر باشد.....
اثرش عمیق تر و شفابخش تر است.....!
هر دارو برای دردی موثر است و برای یک درد دیگر مضر...
اما دوست...برای هر دردی دواست....!
هردو دردها را تسکین میدهند....
با این تفاوت که دوست....
نه قیمت دارد...نه نیاز به بیمه ی حمایتی.....
چون خودش حمایت است....!!!
نه مقدار دارد.....نه تاریخ انقضا....
بلکه هرچه قدیمی تر باشد.....
اثرش عمیق تر و شفابخش تر است.....!
هر دارو برای دردی موثر است و برای یک درد دیگر مضر...
اما دوست...برای هر دردی دواست....!
دلــــــــم جـز هـوایـت هـــوایـے نــدارد...
لـبــــم غیـر نـامــت نـــوایـے نــدارد...
لـبــــم غیـر نـامــت نـــوایـے نــدارد...
تنهایی
مثلِ بارانِ پاییزی
وسوسهی قدمزدن است در خیابان؛
که میروی، و باز میگردی؛ و تازه میفهمی:
خیس شدهای، تا مغزِ استخوانهات!
مثلِ بارانِ پاییزی
وسوسهی قدمزدن است در خیابان؛
که میروی، و باز میگردی؛ و تازه میفهمی:
خیس شدهای، تا مغزِ استخوانهات!
با یاد چای تلخ نجف چای روضه را
من با نبات و قند نه، با غبطه میخورم
من روز و شب به کرببلا فکر میکنم
یعنی همیشه و همه جا، غبطه میخورم
حال مجاورین حرم هم حکایتیست
هرشب کنار فاصله ها، غبطه میخورم
دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند
بر زخم ها و تاول پا ،غبطه میخورم
این اربعین اگر نروم تا به کربلا
بر زائران کرببلا غبطه میخورم
من با نبات و قند نه، با غبطه میخورم
من روز و شب به کرببلا فکر میکنم
یعنی همیشه و همه جا، غبطه میخورم
حال مجاورین حرم هم حکایتیست
هرشب کنار فاصله ها، غبطه میخورم
دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند
بر زخم ها و تاول پا ،غبطه میخورم
این اربعین اگر نروم تا به کربلا
بر زائران کرببلا غبطه میخورم
♥ چهار شنبه 4 آذر 1394
ساعت 13:54 توسط gomnam